زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
ازمن گرفته همسر من خورد و خواب را زهـر جـفـا ز جـان و دلـم برده تاب را وای از عِناد دختر مأمـون که از جـفــا مـسـمـوم کــرده زادۀ خــیــرالـمـآب را تنها نه جان من که از این شعله سوختند جـان رسـول و فـاطـمـه و بـوتـراب را پی می برد به سوخـتن جسم و جـان من هـر کـس که دیـده سـوخـتـن آفـتـاب را ای آنکه الـتهـاب عـطـش را شـنـیـده ای بنگر به عضو عضو من این التهاب را افکنده است شعله به جـان من و هنـوز از من کـنـد دریـغ یکـی جـرعـه آب را یـا رب تـو آگـهـی که بـرای بـقـای دیـن بر جان خـریدم این سـتم بی حـسـاب را جان میدهم به غربت وعطشان که خون من تـضـمـیـن کـنـد تــداوم اســـلام نـاب را باشد ز فـیض دوستی ما اگـر به حـشـر آسـان کـند خـدا به «مؤید» حـسـاب را |